- پاس دادن
- واگذاشت زبانزدی در منگیا (قمار) و ورزش نوبت خود را در قمار بحریف دادن، در بازیهایی مثل والیبال و فوتبال توپ را بهمبازی خود رد کردن
معنی پاس دادن - جستجوی لغت در جدول جو
- پاس دادن
- مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن، پاس داشتن
در ورزش در بازی های گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود، در قمار، نوبت خود را به حریف دادن، کنایه از حواله دادن کسی به جایی یا به کس دیگری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پراکنده ساختن
جواب دادن جواب گفتن اجابت
پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه، پراکنده کردن
Answer, Reply, Respond
отвечать
antworten
відповідати , відповідати
odpowiadać
responder
rispondere
responder
répondre
antwoorden
ตอบ , ตอบ
menjawab, merespons
يجيب , أجاب
उत्तर देना , जवाब देना
להשיב , לענות , להגיב
答える , 返事する
대답하다 , 응답하다
cevap vermek
উত্তর দেওয়া , উত্তর দেওয়া , উত্তর দেওয়া
جواب دینا , جواب دینا , جواب دینا
پیدا شدن موقع مناسب برای شدن
عودت دادن
باز گردانیدن
رد کردن چیزی که از کسی گرفته شده، بازگردانیدن، ادا کردن، آب بیرون دادن کوزه یا ظرف دیگر، تراوش کردن
کنایه از فرصت مناسب دست دادن، موقع مناسب برای کسی پیدا شدن که از آن بهره گیری کند، کسی را نیرو دادن و پشتیبانی کردن