جدول جو
جدول جو

معنی پاس دادن - جستجوی لغت در جدول جو

پاس دادن
واگذاشت زبانزدی در منگیا (قمار) و ورزش نوبت خود را در قمار بحریف دادن، در بازیهایی مثل والیبال و فوتبال توپ را بهمبازی خود رد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پاس دادن
مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن، پاس داشتن
در ورزش در بازی های گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود، در قمار، نوبت خود را به حریف دادن، کنایه از حواله دادن کسی به جایی یا به کس دیگری
تصویری از پاس دادن
تصویر پاس دادن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاسخ دادن
تصویر پاسخ دادن
اجابت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاش دادن
تصویر پاش دادن
پراکنده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسخ دادن
تصویر پاسخ دادن
جواب دادن جواب گفتن اجابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاش دادن
تصویر پاش دادن
پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه، پراکنده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاسخ دادن
تصویر پاسخ دادن
Answer, Reply, Respond
دیکشنری فارسی به انگلیسی
відповідати , відповідати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
يجيب , أجاب
دیکشنری فارسی به عربی
उत्तर देना , जवाब देना
دیکشنری فارسی به هندی
להשיב , לענות , להגיב
دیکشنری فارسی به عبری
대답하다 , 응답하다
دیکشنری فارسی به کره ای
উত্তর দেওয়া , উত্তর দেওয়া , উত্তর দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
جواب دینا , جواب دینا , جواب دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پا دادن
تصویر پا دادن
پیدا شدن موقع مناسب برای شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس دادن
تصویر پس دادن
عودت دادن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پس دادن
تصویر پس دادن
باز گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس دادن
تصویر پس دادن
رد کردن چیزی که از کسی گرفته شده، بازگردانیدن، ادا کردن، آب بیرون دادن کوزه یا ظرف دیگر، تراوش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پا دادن
تصویر پا دادن
کنایه از فرصت مناسب دست دادن، موقع مناسب برای کسی پیدا شدن که از آن بهره گیری کند، کسی را نیرو دادن و پشتیبانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پا دادن
تصویر پا دادن
((دَ))
کمک کردن، نیرو دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پا دادن
تصویر پا دادن
((دَ))
فرصت مناسب پیش آمدن
فرهنگ فارسی معین